گنوواژهنامه آزادریشه ی واژه ی گنو، گنه میباشد و به معنی بد و ناپسند. گنو یعنی آن شخصی که گنه است. آن فرد بد.
دنیاواژهنامه آزادواژه اوستایی و پهلویک دنیا dunyā به معنای مکان زیرین یا جهان پایینی ساخته شده از واژه اوستایی دو به معنای دون فرو (مانند *دوچیسر=دون چهر-فرومایه-پست گوهر) و پسو
وهرزواژهنامه آزادبسیار خسته ، بسیار کُند و آهسته نیکو آفریده شده وِهرِز (یا: وِهْریز ) یکی از سرداران انوشیروان است که در تیراندازی بغایت چیره دست بود. یک اسپهبد ایرانی اهل د
گروناپذیرواژهنامه آزادگرو به معنای شرط است و گروناپذیر یعنی کسی که در پایان مسابقه شرط نخست و پیش از شروع را نمی پذیرد .مثلا کسی که نتایج انتخابات را نمی پذیرد گروناپذیر است . از حکی
فرهنگواژهنامه آزادفرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته از دانش ها، آگاهی ها، تجربه ها، باورها،ارزش ها، هنجارها، ایستارها و مهارت های لازم و ضروری برای زندگی اعضای جامعه است. بدون فرهنگ ا
گندیسکلاواژهنامه آزادکندس . [ ک ُ دُ ] (اِ) بیخ گیاهی است . (آنندراج ). بیخ گیاهی که درون آن زرد و برونش سیاه و مقیی ٔ و مسهل و سفوف آن را چو به بینی کشند عطسه آورد. کلمه کلا (kala