گرته برداریواژهنامه آزادطرح زدن بر پارچه یا کاغذ و. . . برای کپی برداری. وام گیری زبانی به صورت :واژگانی، اصطلاحی، نحوی.
فاکتور گرفتنواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تا گرفتن، تای گرفتن. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن".
تاسیدواژهنامه آزادبر وزن باشید به معنی خفه شدن از ریشۀ تاس به معنی خفه گرفته شده است بروزن باشید به معنی خفه شد ازریشه ی تاس:خفه گرفته شده است
آبونهواژهنامه آزادکسی که اشتراک روزنامه یا مجله و مانند این ها را گرفته باشد، یعنی با پیش پرداخت پول شماره های آینده، مشتری آن ها شده باشد.
شبه جزیرهواژهنامه آزادبه سرزمینی که از سه طرف به آب برسد ولی یک طرفش را خشکی گرفته باشد شبه جزیره گویند. در صورتی که جزیره را از چهار طرف آب گرفته. نیم خوست، نیم آداک یا نیم آدک، سرز