31 مدخل
(گِ) گران ناز
لِزجَت، کندروانی. viscosity.
غرناطه؛ شهری در جنوب اسپانیا که تا پایان قرن پانزدهم م. مسلمان نشین بود.
کسی که توانایی دارد
گرانبها، با ارزش ، واژه ای اوستایی است
گرانروی - مقامت در برابر جاری شدن - دانسیته
گران حساب کردن یا در محاسبه مبلغ برای مشتری اقلامی را چند باره حساب کردن
گرانبها، ارزشمند، قیمتی.