گلاویزواژهنامه آزادباهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، دیدم دو گنجشک باهم گلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
کلاویزواژهنامه آزادباهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، بهم چسپیدن. دیدم دو گنجشک باهم کلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
گاربهواژهنامه آزادgarbeh یا garbe برابر واژۀ گربه Gorbeh یا Gorbe است. در برخی نواحی جنوبی مازندران و گلستان، و برخی نواحی شمالی دامغان و شاهرود، به این شکل تلفظ می شود.
کرزنگروواژهنامه آزاداین یک دروغ است که کرزنگرو شبیه با زامبی بوده این موجود دراستان بوشهر و حومه ی منطقه ی دشتستان بیشتر دیده شده در تعاریف پیرمردها درمیابیم که کرزنگرو در کنار اب
اوپالواژهنامه آزاداُپال (Opal)، عین الهَر، عین الشمس، سنگ چشم گربه؛ یکی از سنگ های بهادار است. گونه ای دُرّ کوهی است ولی بی شکل و از آن نرم تر است.