گرته برداریواژهنامه آزادطرح زدن بر پارچه یا کاغذ و. . . برای کپی برداری. وام گیری زبانی به صورت :واژگانی، اصطلاحی، نحوی.
وهرزواژهنامه آزادبسیار خسته ، بسیار کُند و آهسته نیکو آفریده شده وِهرِز (یا: وِهْریز ) یکی از سرداران انوشیروان است که در تیراندازی بغایت چیره دست بود. یک اسپهبد ایرانی اهل د
گلازنهواژهنامه آزاددر روستای کلهرود به زنجیره ای از نخ که بادام تر دا در آن به نخ می کنند و ابتداو انتهای نخ را گره می زنند تا بادام خشک شود گلازنه می گویند.
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست