گزرواژهنامه آزادگَزَر؛ هویج، زردک. گَزَر؛ نوعی گیاه که برگ های آن شبیه به برگ هویج و ساقۀ آن شبیه به ساقۀ کرفس کوهی است و در حال حاضر (سال 1395) به صورت وحشی در کوه های اطراف ف
پایشواژهنامه آزادپایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. ام
اشکلوواژهنامه آزادسکندری خوردن، گیر کردن پا به مانعی در حین حرکت (این واژه هم اکنون در گویش شوشتری مصطلح است)
جفگیرواژهنامه آزاد(گنابادی) جُفْ گیر؛ آچمز، گیر کردن در وضعیتی که در آن چاره سخت یافت می شود یا کلاً چاره ای ندارد، بیچاره شدن.
فجورواژهنامه آزادفُجوْر:(fojowr) در گویش گنابادی یعنی گستردن جرم ، همه گیر کردن پلیدی ، جنایت پراکنی
دنگواژهنامه آزاددَنگ درآوردن:تقلید کردن کار دیگران از روی تمسخر(گویش شوشتری) به عنوان مثال:علی لکنت زبان داشت و بچه ها با گیر انداختن زبان خود دنگ او را در می آوردن صدا (لکی)