قلعه گازرگاهواژهنامه آزادنام قلعه ای است در دهستان رقه ازتوابع شهرستان بشرویه خراسان جنوبی که درچهاگوشه آن برجک های دیدبانی قرارداردودرگذشته های خیلی دورمردم روستا برای درامان ماندن ازخ
بادابواژهنامه آزادباداب به معنای آب گاز دار است badab soort البته در گویش جنوب شرق مازندران-ساری نامه چشمه ایی کهن در روستای اروست مازندران سورت هم شدت اثر، هیبت و حتی سوت زدن می
میعاناتواژهنامه آزاداصطلاحاً مایعات حاصل از تبدیل گاز به مایع، مانند آبی که از سرد شدن بخار به دست می آید.
گمالواژهنامه آزادسگ نر و درشت هیکل.این کلمه لکی است سگ یک کلمه کردی به معنی سگ نر از گَم به معنای گاز است در لری ، گمال به معنای گازگیر است و سگ را میگویند سگ
کاتدیکواژهنامه آزادتُ - الکترو پوشش - به زبان انگلیسی cathodic - روشی جهت حفاظت سازه های فلزی (عموماً لوله های نفت و گاز و یا سازه های مرتبط با پالایشگاه ها) که با استفاده از جریا