گبردوزیواژهنامه آزادنوعی سوزن دوزی که زنان زرتشت بر لباس های خود می دوختند و نام دیگر آن زرتشتی دوزی می باشد
گربیگونواژهنامه آزادگربیگون نام دیگر روستای گربایگان از توابع شهرستان جهرم یا نام دیگر روستای کوشک و مه کرد میباشد
گبینواژهنامه آزادانگبین مثال: ﻳﺎ ﺣﻖ ﺗﻮ ﻛﻪ اﺯ ﮔﻮﻫﺮ اﺳﺮاﺭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻱ ﺟﺎﻣﻲ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻛﺎﻋﻘﺒﺖ ﻋﻠﻢ ﮔﺒﻴﻦ اﺳﺖ یا حق زنبور. در شهر سراب و هشترود و میانه به زنبور جیبین یا چیبین گفته می شود .
اردواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) اُرْد؛ جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلت دهی. || اَرِدْ؛ بیاورَد، پس دهد. || اَرْد؛ فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان. || اِرَدَ؛ توان، نیرو.
جوشپرهواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) جوشْپَرِه یا جُوشْپِرَ؛ یکی از غذاهای محلی گناباد است. در زمان باستان، گبرها پس از مرگِ یکی از اعضای خانواده این غذا را می پختند، ولی امروزه یکی
دخمهواژهنامه آزاد(گبری، گنابادی) دِخْمَ؛ معادل برزخ در ادیان ابراهیمی، محل توقف برای عبور از دنیای فانی به دنیای باقی، جای تاریک و ترسناک.
لنگرگاهواژهنامه آزادلِنْگِرْگاه:(lengergah) در گویش گنابادی (گبری) یعنی قربانگاه ، محل ارتباط با عالم مردگان و اجنه (دیوها) و قربانی برای خدایان