افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
دانگاهواژهنامه آزاددان به معنی دانستن می باشد و گاه به معنی جایگاه بنابراین معنی کلی آن یعنی محل دانش یا به عبارتی محل دانستن
ثواشهواژهنامه آزاد(پارسی کهن) جا و مکان، فضا، از ریشۀ اوستایی. به همین معنا، همتای توَشتری در متون ودایی. مشتق از ثوارتَهی هند و ایرانی به معنای « تْوَر/ ثْوَر » به معنی جا و فضا
امیدواژهنامه آزاد←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/