کیوانواژهنامه آزادکیوان از دو واژه ی کی/ به معنی خوبی و نیکی و یا پاکی و خلوص و وان/ به معنی نگهبانی یا نگهبان تشکیل شده است که در مجموع میکند:نگهبان خوبی ها یا پاکی ها و از آنج
کیوانواژهنامه آزادکیوان از دو واژه ی کی/ به معنی خوبی و نیکی و یا پاکی و خلوص و وان/ به معنی نگهبانی یا نگهبان تشکیل شده است که در مجموع میکند:نگهبان خوبی ها یا پاکی ها و از آنج
آوارسینواژهنامه آزادآوارسین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است.
مدارواژهنامه آزادپرگاره (پَرگارِه). برای نمونه، در پارسی مدار الکتریکی می شود پرگارۀ کَهرُبی یا مدار زحل می شود پرگارۀ کیوان. درود. به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان سر بزنید - م
لیوهواژهنامه آزاددیوانه دیوانه دیوانه ، مجنون ، از خود بی خود لیوه در گویش بختیاری به آدم دیوانه گفته میشود.کسی که خودرا به دیوانه بازی میاندازد