کهکینواژهنامه آزاد(خراسانی، کرمانی) کَهکین، چاه کَن؛ کسی که در کاریز (قنات) و لایروبی آن کار می کند.
کهکینواژهنامه آزاد(خراسانی، کرمانی) کَهکین، چاه کَن؛ کسی که در کاریز (قنات) و لایروبی آن کار می کند.
پرپیتواژهنامه آزادبه فتح «ک»بر وزن «کرکیت »: حرف نابجا زدن، زمانی به کار می رود که انسان عاقل سخنش مطابق منطق وعقل نباشد.
دفکواژهنامه آزاددفک دفک وسیله ای است که درمناطق جنوب کشوربویژه دربرخی ازشهرستان های استان کهکیلویه وبویراحمد ،شکارچیان برای شکارگبگ وتیهوودرمواردی نادرشکارسایرپرندگان ازآن است
آبادی ملا قاسمواژهنامه آزاد[مُ ل ْلا سِ] (اِخ) روستای ملاقاسم. دهی از دهستان طیبی گرمسیری جنوبی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. آب آن از چشمه تأمین می شود و محصول آن برنج، پشم، لبنیات، و غلا
نخواژهنامه آزادنِخِ:(nekhe) در گویش گنابادی یعنی نخواهد. این واژه به صورت فعل کمکی در صرف افعال به کار می رود مانند نِخِشوْ:نخواهد شد ، نمی شود