کروواژهنامه آزاد(تبری؛ مازندران) کُرو؛ جوانه ای که در حال باز شدن است، جوانه ای که هنوز باز نشده باشد. (طبری، مازنی) کُرو؛ جوانه ای که در حال باز شدن است.
کروواژهنامه آزاد(تبری؛ مازندران) کُرو؛ جوانه ای که در حال باز شدن است، جوانه ای که هنوز باز نشده باشد. (طبری، مازنی) کُرو؛ جوانه ای که در حال باز شدن است.
کندوجواژهنامه آزادواژۀ مرکب از کر و اندوز:محل اندوختن کَر. (کرَ به ساقه های دروشدۀ برنج می گویند که به هم بسته شده باشند.)