کولک کولکوواژهنامه آزادنام بازی کودکانه ای که در استان فارس رایج است و بچه ها هنگام بازی، یکدیگر را به دوش (کول) می کشند و مسافتی از راه را می پیمایند.
کالکواژهنامه آزادنوعی کفش که ازجنس چرم وپارچه ضدآب وپشمی استفاده میشدکه درزمستانهای سرداستفاده میکردندکه درکوه ودشت برفی ویخبندان استفاده میکردند
ویلکیجواژهنامه آزادویلکیج:در ترکیب نامواژۀ «ویلکیج» (سامانۀ شهر و روستاهای شهرستان نمین)، در زبان تالشی و پهلوی، «ویل» همان شهر است که در کنار «کیج» یا «کوئیج» به معنی کوهی، «کوه
سلفواژهنامه آزادپیچِه. (زبانزدِ دانشی). «سِلف» کوتاهِ self-induction coil است. آن را «کویل» یا «بوبین» نیز می گویند. پارسی اش می شود «پیچه» چرا که این تکۀ (قطعۀ) کوچک بیشتر از
ویلکیجواژهنامه آزادویلکیج:در ترکیب نامواژۀ «ویلکیج» (سامانۀ شهر و روستاهای شهرستان نمین)، در زبان تالشی و پهلوی، «ویل» همان شهر است که در کنار «کیج» یا «کوئیج» به معنی کوهی، «کوه
لوکینیواژهنامه آزادنام کوهی در دهستان کالک، شهرستان چابهار، در 120 کیلومتر غرب شمالی چابهار، شمال رئستای دارک.