کرانگینواژهنامه آزادفرین، حدی کرانگین . [ ک َ ن َ ] (ص نسبی) (از:کرانگ + ین) منسوب به کرانه. از کرانه. طرفی. جانبی. (فرهنگ فارسی معین):چون سه جزو ترکیب کنند یکی میانگین و دو کرانگی
کرانه بالاییواژهنامه آزاداصلاحات دروس دانشگاهی آمار میباشد معمولا داده ها ی اطلاعاتی کلاس بندی شده جمع داده ی با نصف تقریب را کرانه بالایی و با کسر نصف تقریب کرانه بالایی مگویند برای ای
نام آورانواژهنامه آزادانسان های معروف, انسان های نامی به سبب کارهای مهم و بزرگ و مثبتی که انجام داده اند.پهلوان نامی
کرانگینواژهنامه آزادفرین، حدی کرانگین . [ ک َ ن َ ] (ص نسبی) (از:کرانگ + ین) منسوب به کرانه. از کرانه. طرفی. جانبی. (فرهنگ فارسی معین):چون سه جزو ترکیب کنند یکی میانگین و دو کرانگی
کرانه بالاییواژهنامه آزاداصلاحات دروس دانشگاهی آمار میباشد معمولا داده ها ی اطلاعاتی کلاس بندی شده جمع داده ی با نصف تقریب را کرانه بالایی و با کسر نصف تقریب کرانه بالایی مگویند برای ای
محدود کنندهواژهنامه آزادکران بند؛ واژۀ پیشنهادی پارسی. آن همان limiter است که در بسیاری از دستگاه ها به کار می رود. برای نمونه، کران بند ولتاژ که کران های بالا و پایین ولتاژ را می بندد