خنگواژهنامه آزاد(kheng) به معنی بهانه گیری و آرام نگرفتن کودک. مثال:بچه خنگ شده بود بردمش پارک. توجه: خنگ به این معنی هیچ ارتباط معنایی باواژه (کودن) ندارد. (خِنگ) معمولاً با خ
گاکوواژهنامه آزاد(کرمانی)گوکو؛ چهار دست و پا راه رفتن کودک. || گاکو یا گوکو کردن: چهار دست و پا راه رفتن بچه.
تنجهواژهنامه آزاد(شیرازی) تِنجه؛ به معنای ریشۀ نورستۀ گیاه یا دندان کودک است. تنجه زدن:ریشه زدن. مثال:دانه های ماش برای عید تنجه زد. دندان بچه تازه تنجه زده بود، یعنی تازه روی