کلیکواژهنامه آزادک لیک:kilik:یک بند انگشت (رایانه و اینترنت) اشاره، یا ضربه ای آهسته به دکمه های موشواره (موس) رایانه؛ (اصطلاح جدید) پافشاری و اصرار بر شخصی یا امری بیش از حد
کالکواژهنامه آزادنوعی کفش که ازجنس چرم وپارچه ضدآب وپشمی استفاده میشدکه درزمستانهای سرداستفاده میکردندکه درکوه ودشت برفی ویخبندان استفاده میکردند
پیزو الکتریکواژهنامه آزادموادی که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند، اثر فشاربرقی، موادی که با اعمال نیروی خارجی، دوقطبی ها یشان تحریک می شوند و میدان الکتریکی ایجاد می ش
چقاندنواژهنامه آزادچِقْانْدَن [لهجه همدانی] در گویش همدانی به معنای گیردادن و فشار دادن است ؛ معادل واژه ی بیگانه ی Click (کلیک)
لوکینیواژهنامه آزادنام کوهی در دهستان کالک، شهرستان چابهار، در 120 کیلومتر غرب شمالی چابهار، شمال رئستای دارک.