کماچهواژهنامه آزاد( اسم ) 1 - نانک شیرین که از آرد گندم و غیر آن و شکر پزند. 2 - تخته ای باشد گرد و میان سوراخ که بر سر ستون خیمه محکم کنند و چادر خیمه را بر روی آن کشند ( و آن ش
اقداشواژهنامه آزاددهی از دهستان چهارچشمه بخش کمره از توابع شهرستان خمین است . در 32 کیلومتری شهر خمین قرار داشته و در حال حاضر خالی از سکنه می باشد . شغل مردم آنجا کشاورزی و دامد
اتیش گاوواژهنامه آزادمیله آهنی بادسته چوبی به طول 1.5 متر بانوک کفچه (تخت)مانند که با آن هیزمها و آتش کف تنور را جا بجه می کردند.
قنجواژهنامه آزادقِنج= نیش، هر چیز نوک تیز خار مانند:«قِنجِ گاردیم دردِش کَمَه اَما زهرش ناکارَه» نیش گاردیم(نوعی عقرب زرد در شوشتر که موقع راه رفتن دم خود را روی زمین می کشد) د
مستانفهواژهنامه آزاد(مُستانِفِه _ mosta-nefe) نام شریعت نوح(ع) (طبقات ناصری/ص16) و آموزه های این شریعت پرستش خداوند به یگانگی و از روی اخلاص بپرستند، نماز برپا دارند و روزه بگیرند،