57 مدخل
شُم [šom].
شغال
(لری بروجردی) چَل کاشتن؛ اصرار کردن.
کفش
کفش کفش
کفش - پاپوش اُرُسی - کفش
کفش ،در هند نیز کفش را جوتی گویند کفش.