کبیدنواژهنامه آزاددهخدا:از جای گشتن و از جای کشیدن و گردانیدن باشد.مکیبید و از راستی مگذرید:فردوسی (از آنندراج ). دکتر محمود حسابی در کتاب وندها و گهواژه های فارسی کبیدن را برابر
آرد کپیدنواژهنامه آزادآرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
هوراواژهنامه آزادهورا هلهله تحسین وشادی ( صفت ) کلمه ایست که باصدای بلند و ممتد برای اظهار شادی و تحسین اداکنند هلهل. شادی . هورا کشیدن (مصدر) با صدای بلند و ممتد هورا گفتن:میزد
خنجواژهنامه آزاد(جنوب پارس) (به کسر خ، سکون نون و جیم) چنگال جانوران، پنجه؛ پنجه کشیدن به خصوص با ناخن تیز.
drag and dropواژهنامه آزادکشیدن و رَهاندَن. هنگام کار با رایانه، کُنِشی (عملی) است که در آن با موشی (ماوس) یک چیز را گرفته، جابجا کرده و می رهانند (رها می کنند). "دِرَگ اَند دِراپ کُن" م
درگ اند دراپواژهنامه آزادکشیدن و رَهاندَن. هنگام کار با رایانه، کُنِشی (عملی) است که در آن با موشی (ماوس) یک چیز را گرفته، جابجا کرده و می رهانند (رها می کنند). "دِرَگ اَند دِراپ کُن" م