سکواژهنامه آزاد[سُک] دنباله کشمش [سُک]. اخلاط بینی. ان دماغ سُکْ:(sok) در گویش گنابادی یعنی پنهان شدن ، قایم شدن ، مخفی شدن ، اختفا کردن ، || کشیک دادن ، گشت زدن همراه با مراق
ابدوغواژهنامه آزادغذایى شامل سبزیجات معطر و ماست همراه با کشمش و گردو که معمولا در تابستان ها خورده مى شود
بارگادونواژهنامه آزادشهریورماه درشهر اسفرورین انگور هارا می چینند در آفتاب می ریزند تا به کشمش تبدیل شود این کار را بارگادون گویند