چهل زرعی عربواژهنامه آزادچهل کشاورزی که عرب بودند؛ نام یک روستاست. (به گفتۀ افراد قدیمی روستا، زرعی در این جا به معنای زارع است و منظور زرع واحد مسافت نیست.)
پشکهواژهنامه آزادقرعه یا قرعه کشی زمین مرغوب کشاورزی در زبان ایران باستان معنی کرار یا سختکوش . در همدان به قطره ای که پرتاب شود یاترشح کند گویند.
رشنهواژهنامه آزاد(حومۀ شهرستان سپیدان) نوبت آب کشاورزی. مثال:«فردا رشنه اوو مایه»؛ یعنی «فردا نوبت آب ماست».