کان لم یکنواژهنامه آزادباطل ،ملغی ،تا اطلاع ثانوی معلق ماندن،برگرفته از زبان عربی و رایج در زبان فارسی هیچ انگاشته، بیهده انگاریده، تبه انگاشته، تباه انگاشته، برهوده انگاشته.
کرام الکاتبینواژهنامه آزادکِرامُ الکاتِبین؛ فرشتگانی که کارهای خوب و بد انسان را ثبت می کنند. دو فرشتۀ نگهبان انسان، عتید و رقیب، که کارهای او را ثبت و ضبط می کنند. فرشتۀ سمت راست را رقی
سرمشواژهنامه آزادزردآلوی خشک شده و شکرسوده که مغز بادام را به جای هسته در آن بگذارند. || در لغتنامه ها به معنی زردآلوی خشک آمده، اما شاید نام رقمی از زردآلو نیز باشد، چرا که ابو
آریلواژهنامه آزادبه معنی شیر خداست. نام فرشته ای است که در تأمین نیازهای مادی انسان ها (مانند پول و مایحتاج زندگی) کمک می کند. آریل همچنین با عوامل طبیعی همکاری می کند و حفاظت ا
تزواژهنامه آزاداین وازه در زبان آذری متداول است . به نظر می رسد تلفظ محلی واژه ی تیز فارسی باشد به معنی سریع و فوری . در زبان آذری نیز دقیقا به معنی سریع و فوری است. تِز در ل
توگیواژهنامه آزادیگ نوع غذای محلی است که از ارزن درست می شودو معمولا ارزن را باعین حال که ریز است خردخرد می کنند شبیه بلغور وسپس آن رامی پزند و می خورند طریق پخت آن نیز شبیه بلغ
نرگدواژهنامه آزاد(عامیانه؛ عشایر فارس و بوشهر) بزرگ، دُرُشت، گُنده؛ احتمالا مخفف دو کلمۀ نره (نر و مذکر؛ درشت هیکل و نتراشیده) و گدول (الاغ) است. بعضی اوقات این ترکیب بصورت «نره