رامیارواژهنامه آزادرامیار در زبان کُردی به معنای سیاستمدار می باشد. نام پسرانه کُردی. سیاست مدار سیاستمدار
سامیارواژهنامه آزاداین واژه از دو بخش سام و یار تشکیل شده است؛ در معنی سام باید رجوع کنیم به داستان شاهنامه که نام پدر زال بوده و به معنی آتش است؛ بخش دوم که یار است، به معانی مخت
ئاژوانواژهنامه آزاداسم رشته کوهی است ما بین کامیاران و کرمانشاه که در 10 کیلو متری جنوب کامیاران واقع شده است اسم رشته کوهی است مابین کامیاران و کرمانشاه که در 10 کیلو متری جنوب
آمیزه سازیواژهنامه آزادآمیزه ( صفت ) 1 - آمیخته مخلوط ممزوج . 2 - آنکه ریش دو مویه دارد 3 - اختلاط و امتزاج آمیزه مو (صفت) آن که بخشی از موهای وی سیاه و بخشی سفید باشد (پس از دورۀ
وهرزواژهنامه آزادبسیار خسته ، بسیار کُند و آهسته نیکو آفریده شده وِهرِز (یا: وِهْریز ) یکی از سرداران انوشیروان است که در تیراندازی بغایت چیره دست بود. یک اسپهبد ایرانی اهل د