کاروواژهنامه آزادنامی ارمنی ایرانی به معنی بشارت دهنده نوید دهنده در گویش بادرودی، «کارُو» را به معنی «تار عنکبوت و نشانه کثیفی محل» می شناسند و معتقدند که اگر این تارها در اتا
کار واشواژهنامه آزادشست وشوی ماشین . محلی که در آن ماشین میشویند. از واژه ی انگلیسی car wash گرفته شده است
داد از خویشتن دادنواژهنامه آزادداد از خویشتن دادن؛ کاری را به طور کامل انجام دادن. مثال: «و اندر همه کاری داد از خویشتن بده که هر که داد از خویشتن بدهد از داور مستغنی باشد.» (قابوس نامه)؛ داد
انجام کاریواژهنامه آزادشکلی از اشکال و روشهای کارکردن که کار فرما در مقابل همان مقدار کار و نه بصورت روز مزد و یا ساعت کاری مزد را پرداخت نماید
کارآماواژهنامه آزاداین واژۀ مرکب از دو بخش کار و آما پدید آمده؛ به معنی کسی که کار را آماده می کند. در تقابل با کارفرما.