ژاماسبواژهنامه آزادژاماسب واژه پارسی از نام جاماسب تازی است و به این شوند (:دلیل) که تازیان وات "ژ" را نداشتند در گفته خود دگرگونی وات آشکار میکردند
ژابیزواژهنامه آزادjabeiz؛ به معنی اشک تاک (مو) هنگام سوختن. اشکی که از قسمت بریده شدۀ درخت انگور بیرون می زند.
گوازواژهنامه آزادروستای گواز دارای 200 خانه و 1000 نفر ساکن دارای چشمه آب گرم که از آتش فشان سر چشمه می گیرد.دارای ثبت ملی است.از نقاط زیادی برای شفا گرفتن می آیند.متنوع ترین می
ژاماسبواژهنامه آزادژاماسب واژه پارسی از نام جاماسب تازی است و به این شوند (:دلیل) که تازیان وات "ژ" را نداشتند در گفته خود دگرگونی وات آشکار میکردند
ژادوبواژهنامه آزادژادوب یک واژه ای در ورزش شطرنج هستش که معنی حدودی آن به معنی مرتب کردن است. یعنی در میانه بازی یک بازیکن میتواند تقاضای مرتب سازی زمینش را داشته باشد برای تمرکز
سئنهواژهنامه آزادیا سئِنَه ، در زبان اوستایی یعنی مرغ بخت و اقبال ؛ عقاب ، شاهین ،سیمرغ را نیز گویند . شهری در آذربایجان غربی به نام شاهین دة یا سئنه دژ وجود دارد . در ارتباط با