آوگانواژهنامه آزادآوگان منسوب به آفریدون سپهدار چون قارن کاوگان سپهکش چو شیروی و چون آوگان کاوگان منسوب به کاوه آهنگر و آوگان منسوب آفریدون که در شهنامه فردوسی کاوه و آفریدون
چان چانواژهنامه آزادبسیارعالی .خوب.باکلاس.درزمانی که از شخص یاچیزی میخواهندبه خوبی یاد کنند از این کلمه استفاده میشود
چانواژهنامه آزادخرمن کوب قدیمی که سه محور اُستوانه ای چوبی داشت. دور هر محور معمولاً پنج تیغۀ آهنیِ دندانه دار مدوّر تعبیه شده بود. این دستگاه به گونه ای ساخته شده بود که دو یا
بازکیاگورابواژهنامه آزادباز=بازی+کیا=حاکمان قدیم لاهیجان که درمسجد چهارپادشاه دفنند=گوراب=مرداب،سل،جایی که آب جمع می شود=جلگه ای که محل بزی چوگان حاکمان وقت بودند
نستاوواژهنامه آزادنَسٌتاو:نام چوپان جوانمرد رومی که به گشتاسب یاری رساند. جرانمرد را نام نستاو بود دلیر و هشیوار و با تاو بود (فردوسی)
آماریلیسواژهنامه آزاددختر چوپانی که در شعر ویرژیل چوپان ها را می فریفت و از وظیفه چوپانی باز می داشت. در این کار دختری دیگر به نام نیرا نیز یار او بود.