چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
چولهواژهنامه آزادchoolehبه خارپشت میگن.این حیوان چون محل زندگیش توی چاله است به این نام منتسب شده است. جوجه تیغی جوجه تیغی.
چورنواژهنامه آزاددر ابتدا چوزن بود،بعد به چورن تغییر یافت.چوزن به معنی چوب زن ،کسی که با چوب از خود دفاع میکند نام یک چشمه در روستای کندر است.
لتکواژهنامه آزاد(بیرجند-نهبندان) لَتِّک؛ چوبه. چوبی شبیه دسته کلنگ برای شستن لباس ها؛ لباس خیس شده را روی سنگ می گذاشتند و با لتک روی آن ضربه می زدند تا تمیز شود.
آرد کپیدنواژهنامه آزادآرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.