چمواژهنامه آزاددر زبان لری احتمالا از این واژه به معنی جا و مکان، یا به معنی چشمه استفاده می شده است ( در نام روستاها مانند:چم داوود - چم دیوان - چم چره - چم سنگر - چم باغ -..
پاترمواژهنامه آزادبه چم (معنی) "ملّت" می باشد که در فارسیِ پیش از اسلام در ایران کاربرد داشته است. پاترِم=حرف "ت" بی سدا واگویه(تلفظ) میشود ملت( به زبان پارسی میانه:پاترم(patarm)
انتظارواژهنامه آزادگاه دار،چشم داشت،گاه به معنی زمان ووقت است وهم هم چم (معنی ،هم معنی)دارا بودن وداشتن پس کسی که باسپرس وقت چشم انتظار کسی است:گاه دار ِ می باشد
وزمهواژهنامه آزاد(واژۀ پیشنهادی کاربران) (Vazmeh) کامیون، بارکش. واژه اى کهن به چم گارى هاى بزرگ بارى، که در این زمانه مى توان به جاى کامیون از آن بهره برد. از این دست مى توان د
وسیهیدنواژهنامه آزاد(واژۀ ساختۀ کاربران) (Vasihidan) توسعه دادن. ریشهء آن همانا «وَس/وُس» است، به چم «بسیار. زیاد، گسترده». افزودهء «ع» از براى ساخت ثلاثى است. از اینرو مى توان چنی