چلواژهنامه آزاد(گنابادی) چِلْ؛ عدد چهل. || هورا کشیدن، فرمانی برای شادی کردن و ابراز خوشحالی جمعی. || چُلْ؛ کلیتوریس (Clitoris) || چَلَ؛ چاله، گودال، قبر، گور.
چلوندنواژهنامه آزاد(چُلوندن) ناگهانی، قهراً و با سر و صدا وارد جایی شدن (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
چلمردیواژهنامه آزادچَلمَردی. نام روستایی واقع در بخش هزار جریب شهرستان نکا روستایی است از توابع بخش هزارجریب شهرستان نکا در استان مازندران ایران.
چلوندنواژهنامه آزاد(چُلوندن) ناگهانی، قهراً و با سر و صدا وارد جایی شدن (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
چلمردیواژهنامه آزادچَلمَردی. نام روستایی واقع در بخش هزار جریب شهرستان نکا روستایی است از توابع بخش هزارجریب شهرستان نکا در استان مازندران ایران.
چلدواژهنامه آزاد(چَلَد) معادل puddle انگلیسی به معنای لایهای نازک از آب که پس از باران یا شستن زمین، دیده میشود. استاد محترم دکتر باطنی برای این واژه انگلیسی معادل چالاب را آ
چله شوییواژهنامه آزادشغلی است که در آن تارهای ابریشم را که رنگ شده جهت بافت پارچه آماده مینمایند چله شوئی از مشاغل شهرستان کاشان است با توجه به تعداد زیاد رنگرزی موجود در این شهر