چشم و چارواژهنامه آزاد[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»
فرصتواژهنامه آزادگیراوه، زمان، گیرآوردن زمان درخور و نیکو، زمان مناسب و درخور برای انجام کاری، بازه ی زمانی یا فاصله ی زمانی در میان دو هنگام زمانی برجسته، لحظه و آنی از زمان که
مندیرواژهنامه آزادmandir:منتظر مَندیر:چشم به راه ، منتظر مَندیر - انتظار مَندیر (mandeer):در زبان بختیاری به معنی منتظر و چشم براه می باشد
راپاواژهنامه آزاد(واژه گیلکی) منتظر، چشم به راه، در انتظار [راه پا] منتظر، در انتظار، چشم به راه (این واژه بیشتر در استان گیلان به کاربرده می شود.)