9 مدخل
حال و احوال کردن/احوال پرسی
دماغ بزرگ، دماغ فربه
چاق
(غين مضموم) چاق - فربه
خوشحال - خوب - چاق فَرّ؛ شکوه.
قُپُّل، چاق، برآمده، گرد، تپل.
زِپار. زِپارِه کوتوله. کوتوله چاق. کریه و بدریخت