چشم و چارواژهنامه آزاد[عا.] یه معنای چشم. «الآن دیگه چشم و چارم نمیبینه.» «اشک از چشم و چارم جاری بود.»
آچارواژهنامه آزاددَسچار؛ مهره چار، پیچار، دست افزار. از ادغام دست و چار ساخته شده است (چار واژه ای برگرفته از زبان پهلوی و به معنای افزار و چاره و راهکار است).
ظاهریواژهنامه آزادنام برادر رستم-- نام شهری ست در استان اصفهان دارای دومین منار نوشته دار در ایران--مسجد جامع چار ایوانی زواره اولین مسجد جار ایوانی ست. اثار تاریخی بسیار دارد --
چاپاکواژهنامه آزاد(زبان پاک) مرکب از چاپ و اک؛ به معنی آنچه چاپ کنند، نوشته های چاپی، نشریه، مانند خوارک (آنچه بخورند) و پوشاک (آنچه بپوشند). || چاپاک ها:مطبوعات.
انتشاراتواژهنامه آزادمؤسسه ای که کارهای مربوط به ویرایش و چاپ و نشر و توزیع کتاب را اداره می کند. (پیشنهاد کاربران) چاپخش.