پارسوواژهنامه آزادبرخی اعتقاد دارند که مگا و آموگا یعنی قایقرانان و پارسو نیز معنی قایقران میدهد و شاید نام دریای پارس نیز به کلمه پارسو مرتبط باشد. پارسو:سرزمین پارت = خراسان،
خارسوواژهنامه آزادخواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت
پارسوواژهنامه آزادبرخی اعتقاد دارند که مگا و آموگا یعنی قایقرانان و پارسو نیز معنی قایقران میدهد و شاید نام دریای پارس نیز به کلمه پارسو مرتبط باشد. پارسو:سرزمین پارت = خراسان،
آچارواژهنامه آزاددَسچار؛ مهره چار، پیچار، دست افزار. از ادغام دست و چار ساخته شده است (چار واژه ای برگرفته از زبان پهلوی و به معنای افزار و چاره و راهکار است).
مستطیلواژهنامه آزاددرازچاری. به پارسی، «مربع» که چار بَرَش هم اندازه اند می شود «چاری». «مستطیل» که یک بَرَش درازتر از بَرِ همپهلو است می شود «درازچاری».