تندارواژهنامه آزادچارچوب ودار قالی بافی یا گلیم بافی و... تَندار (Tandar) در گویش ملی مناطق جنوبی فارس و بوشهر به معنی (دار قالی) می باشد، که احتمالا مرکب از تن (تنیدن) + دار (چو
رباعیواژهنامه آزادچارانه ،پارینه ،چهارگانه،پارینه:پاره ای از سروده که یا آهنگ سنگین سروده وبخش یا پاره وتکه از غزل را که اگر بند (همان بیت) یکم وپایانی ازسزوده ای راباهم بخوانیم
بن انگاشتواژهنامه آزادچارچوب فکری بنیادی، ارزش بنیادی، انگاشت بنیادی، تصور پایه، این واژه برابر واژه پارادایم،paradigm، است.