پیکسلواژهنامه آزادpixel انگلیسی، مرکب از picture و element. به هر یک از سلول های تشکیل دهندۀ تصویر گویند.
پی پیواژهنامه آزادپی پی(بدون هیچ اعرابی.همه با ساکن)همان مدفوع است.اسم شهری مدفوع. (زبان بچه ها) همان مدفوع است.
ساسانواژهنامه آزادسئوال کننده-تنها و گوشه نشین و کسی که به مال دنیا وقعی نمیگذارد و در پی ثروت اندوزی نیست
آرسامواژهنامه آزادنیرومند. کسی که دارای نیروی خرس باشد. ارسام ناقه راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (این جمله در فرهنگ فارسی به فارسی امده بود چنین به نظر می رسد به معنی ش
هنایهواژهنامه آزاد(واژۀ پیشنهادی کاربران) (هَ یِ)(اِ) اثر٬ رَد، آنچه از کسی یا چیزی باقی بماند٬ پی ماند.
بندیزهواژهنامه آزادنام روستایی درپانزده کیلومتری جاده بروجرد به اشترینان به معنی:بن (ریشه )+دیزه (سیاه ) وبه این علت با این نام خوانده می شود که درمحل قدیمی روستا خاکی که هنگام پی