پیچ گشتیواژهنامه آزادپیچ گَشتی، صحیح پیچ گوشتی است یعنی ابزاری که برای گشتاور وارد کردن به پیچ استفاده می شود.
فتیله پیچ کردنواژهنامه آزادفنی است در کشتی که پاهای حریف را گرفته و اورا می پیچانیم تا کمرش با زمین برخورد کرده و امتیاز دهد .اصطلاحا اگر کسی را در جدل و رقابت کاری ویا فکری با مشکل روبرو
تافتواژهنامه آزاداسپریی برای نگهداری از مو و حالت دادن به آن (گنابادی) تافْتَ؛ بافیدن، تاب دادن، پیچ دادن، پیچاندن.
چناررودخانواژهنامه آزاد(تالشی) «چینَ روخون»، به معنی رودخانۀ پر پیچ و خم. واژۀ «روخون» به معنی رودخانه واژه ای است که در مناطق تالش نشین بسیار کاربرد دارد. مانند قلعه روخون (قلعه رودخ