پیچ گشتیواژهنامه آزادپیچ گَشتی، صحیح پیچ گوشتی است یعنی ابزاری که برای گشتاور وارد کردن به پیچ استفاده می شود.
پیرخانقاهواژهنامه آزادپیر در اینجا به معنای بزرگ، خانقاه، خانگاه، خوانگاه به معنای صومعه، خلوتگاه و یا محل عبادت، خلصه و تحقیق عرفان سوفیان و دراویش. پیر خانقاه~ بزرگ خانقاه~بزرگ درا
هونستانواژهنامه آزادهونستان تحریف شده یونستان است .هنوز پیر زنان وپیرمردان قدیمی یونستان می گویند وجه تسمیه آن زندگی طایفه های اسکندریون-تیموریون وقاسمیون یا اسکندری ها یا اسکندریا
وجه التزامواژهنامه آزادمبلغی است که متعاقدین در حین انعقاد عقد به موجب توافق به عنوان میزان خسارت (مادی یا معنوی) محتمل الوقوع ناشی از عدم اجرای تعهد یا ناشی از تاخیر در اجرای تعهد پی
پوست خرکنواژهنامه آزاددر گذشته در شهر همدان کارخانه تولید چرم وجود داشت و چرم مورد نیاز این کارخانه از حیواناتی مانند گاو اسب و خر و ... تهیه می شده است،کشاورزانی که خرهایشان پیر و ا
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست