پاسندواژهنامه آزادنام روستایی در سه کلیومتری شرق شهرستان بهشهر. گفته می شود نام اصلی آن پاسنگ بوده و در گذر زمان به پاسند تغییر یافته است، چون این روستا روی لایه های سنگی قرار گر
پاید(payad)واژهنامه آزادپابرجا ماندن , پایدار ماندن,مثال (تردید و دودلی تان دیری نمی پاید) حراست کردن , زیر نظر داشتن, مثال (چوپان درحال پایدن گوسفندان بود که گرگ به گله حمله کرد )زیرن
زیارت کلاواژهنامه آزادروستای زیارتکلاه از سال 75 جزء شهرستان نکا و استان مازندران می باشد مرکز دهستان زارم رود به مرکزیت بخشداری چلمردی قراردارد. روستای زیارتکلاه در 62 کیلومتری شهر
ژئوماتیکواژهنامه آزادعلم ، هنر و فن آوری تعیین موقعیت نسبی نقاط بر روی سطح زمین ، بالا و پایین سطح زمین و در به مفهوم کلی تر ژئوماتیک (نقشه برداری ) در برگیرنده تمامی روش های اندازه
در کردنواژهنامه آزاددُر کردن یک فعل مرکب لری است و به معنای پایین فرستادن جسمی از یک سطح به سطحی با ارتفاع کمتر است در حالی شخصی که جسم را به پایین میفرستد نهایت سعی خود را در کنت
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
کولک کولکوواژهنامه آزادنام بازی کودکانه ای که در استان فارس رایج است و بچه ها هنگام بازی، یکدیگر را به دوش (کول) می کشند و مسافتی از راه را می پیمایند.