پیلوواژهنامه آزاد(زواره؛ اصفهان) راه آبی که از جوی وارد خانه می شود. پیلو یعنی چیزی شبیه به پیلۀ کرم ابریشم؛ و چون راه ورودی آب از تمپوشه و شبیه به پیلۀ کرم ابریشم است، به آن پی
خاندان پهلویواژهنامه آزاددر اصطلاح اشاره به دودمان پهلوی دارد که از سال 1304خورشیدی تا1357خورشیدی بر ایران پادشاهی کردند
جخواژهنامه آزادجَخ؛ اکنون. مثال: «جخ از مادر نزادم من» (شاملو). با وجود این-با این حال-تازه (قدیمی، تا دهۀ 1340؛ محاورۀ کوچه-بازاری تهران، اصفهان، کاشان و...) «فرض کنیم که!».
اردبیلواژهنامه آزاداردبیل:اردبیل یا «آرداویل» یا «آرتاویل» که هم اکنون نیز در میان تالشی زبانان ویلکیج (نمین) و آستارا، «آرداویل» یا «آرده ویل» گفته می شود، همان «شهر آردا» یا «شه
آسناواژهنامه آزادنام همسر حضرت یوسف و به معنی آسمان پاک روشنایی سرشت مادر زادی-سرشت درونی-اسم ایران باستان در زرتشت فطرت خدا دادی - سرشت مادرزادی در زبان پهلوی، آسین به معنی نقر
نبیکواژهنامه آزادنبیک نامی است استخراج شده از نبیگ. نبیگ کلمه ای است از زبان فارسی پهلوی از ریشه نبشتن، به معنای کتاب. این کلمه در لغت نامه فارسی پهلوی که به کوشش پروفسور مککنزی