پشکیدنواژهنامه آزادپِشْکیدن [گویش همدانی] :پاشیده شدن ، به شدت پاشیده شده . (همدانی) پاشیده شدن قطرۀ آب.
پشکیدنواژهنامه آزادپِشْکیدن [گویش همدانی] :پاشیده شدن ، به شدت پاشیده شده . (همدانی) پاشیده شدن قطرۀ آب.
پشنگهواژهنامه آزادپاشیدن آب به طور مثال وقتی ماشینی در آب رد شود و قطرات آب را به ما بپاشد می گوییم پشنگه شدیم پاشیدن مایعات به اطراف، ترشح با فشار ،مثل زمانی که سنگ در آب می افت
واپایشواژهنامه آزادواپایش به معنی پاییدن چیزی است. واژه مصوب فرهنگستان برای واژه انگلیسی کنترل control.
شولگیرواژهنامه آزادقطعه ای پلاستیکی در زیر گلگیر خودرو که برای جلوگیری از پاشیدن آب و گل به بدنه و گلگیر میشود.