مرائیهواژهنامه آزادمتشبّه مبطل به زهّاد،جماعتى باشند که از براى قبول خلق ترک زینت دنیا کنند و خاطر از جمع اسباب دنیوى باز گیرند و بدان طلب تحصیل جاه کنند درمیان مردم.و ممکن بود که
لاادری گرواژهنامه آزاد(اَ) نمی دانم گرا، کسی که در مسائل اساسی فلسفه (مانند وجود خدا)، علمی و ... که درستی یا نادرستی آن ها اثبات نشده است شک دارد. وقتی درستی یا نادرستی یک مسئله را
تحصنواژهنامه آزاد1. به جایی پناهنده شدن . 2. بست نشستن. 3.در حصار شدن. 4.در جای استوار و محکم قرار گرفتن.
رجیسترواژهنامه آزادآگاره. از ریشۀ "آگاشتن" به چَم "ثبت کردن". گونه ای ویر (حافظه) است که داده ها را پردازنده آنجا می خواند و می نویسد. در نوشته های تَشنیکی (فنی) آنرا، با واژه های
راواواژهنامه آزادنام (سازمان زنان انقلابی افغانستان) که عمدتاً درشهر کویتۀ پاکستان درسالهای دهۀ هشتاد سدۀ بیست، توسط یک عده دختران وزنان مهاجرافغان، درپیروی از اندیشه های مارکسی