پشنگهواژهنامه آزادپاشیدن آب به طور مثال وقتی ماشینی در آب رد شود و قطرات آب را به ما بپاشد می گوییم پشنگه شدیم پاشیدن مایعات به اطراف، ترشح با فشار ،مثل زمانی که سنگ در آب می افت
واپایشواژهنامه آزادواپایش به معنی پاییدن چیزی است. واژه مصوب فرهنگستان برای واژه انگلیسی کنترل control.
میمسیسواژهنامه آزادیونانیان هنر را میمسیس mimesis می نامیدند که به معنای حکایت گری و به اصطلاح رایج ولی مذموم ، تقلید بود .
شولگیرواژهنامه آزادقطعه ای پلاستیکی در زیر گلگیر خودرو که برای جلوگیری از پاشیدن آب و گل به بدنه و گلگیر میشود.