پاید(payad)واژهنامه آزادپابرجا ماندن , پایدار ماندن,مثال (تردید و دودلی تان دیری نمی پاید) حراست کردن , زیر نظر داشتن, مثال (چوپان درحال پایدن گوسفندان بود که گرگ به گله حمله کرد )زیرن
پلیدنواژهنامه آزادپُلیدن، با جذب آب متورم شدن، آماسیدن، بیشتر برای دانه ها به کار می رورد که با آبگیری می پُلند.
پند پلیقواژهنامه آزاد(پِندِ پلیق) ته توی چیزی (را در آوردن) (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
پاید(payad)واژهنامه آزادپابرجا ماندن , پایدار ماندن,مثال (تردید و دودلی تان دیری نمی پاید) حراست کردن , زیر نظر داشتن, مثال (چوپان درحال پایدن گوسفندان بود که گرگ به گله حمله کرد )زیرن
پلیدنواژهنامه آزادپُلیدن، با جذب آب متورم شدن، آماسیدن، بیشتر برای دانه ها به کار می رورد که با آبگیری می پُلند.