پلمکواژهنامه آزادتبلت. واژۀ سرۀ پیشنهادی برای تبلت. نگاه کنید به واژۀ پارسی پَلمه، در فرهنگ دهخدا، معین و عمید.
پامادورواژهنامه آزادگوجه - اصطلاح شرق گیلان گوجه فرنگی(در اصل واژهای روسی است که بعد از حضور ارتش روسیه در جنگ حهانی دوم به گویش گیلکی راه پیدا کرد) پامادور در رشت به معنای (گوجه ف
پلمکواژهنامه آزادتبلت. واژۀ سرۀ پیشنهادی برای تبلت. نگاه کنید به واژۀ پارسی پَلمه، در فرهنگ دهخدا، معین و عمید.
تبلتواژهنامه آزاد(واژۀ پیشنهادی کاربران) پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پلمه» واژه ای پارسی است که در دهخدا نیز آمده است. رایانه لوحی که
tabletواژهنامه آزادگرده (گِردِه). (گونه ای دارو، قرص). درود. بروید به واژه نامۀ پارسی سرۀ فرهنگستان. پاس. پَلمَک. گونه ای رایانۀ کوچک که در کف دست (به انگلیسی palm) جا می شود. «پل
پامادورواژهنامه آزادگوجه - اصطلاح شرق گیلان گوجه فرنگی(در اصل واژهای روسی است که بعد از حضور ارتش روسیه در جنگ حهانی دوم به گویش گیلکی راه پیدا کرد) پامادور در رشت به معنای (گوجه ف
دونیساواژهنامه آزادنام نوعی گل کمیاب از خانواده گل سنگ پامچال با خواص دارویی است که در کوه های میمند فارس می روید.