پس کردنواژهنامه آزادجلو زدن:غلبه کردن در مسابقه یا نبرد پس کردن کسی:جلو زدن از کسی در دویدن:غلبه برکسی در مسابقه یا نبرد
پس پسا / pas-psaواژهنامه آزادوارونه / برعکس / معکوس / نادرست / کَژ . (مثال:پَس پسا کاران= کارهایی که غلط و نادرست انجام می شوند)
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
ویسپوبیشواژهنامه آزادنام درختی اساطیری در اسطورههای ایرانی است که آشیانهٔ سیمرغ افسانهای بر آن است. نام ویسپوبیش در پارسی میانه به معنای «درمان همهٔ دردها» است و درختی است که اهور
پرگماتیستواژهنامه آزادواژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده
محمد تپرواژهنامه آزادپسر ملکشاه سلجوقی است که با برادرش برکیارق پنج جنگ انجام داد. وی پس از مرگ برادرش به سلطنت رسید. فرزندان و فرزند زادگان او سلسله سلاجقه عراق را تأسیس نمودند که