پس کردنواژهنامه آزادجلو زدن:غلبه کردن در مسابقه یا نبرد پس کردن کسی:جلو زدن از کسی در دویدن:غلبه برکسی در مسابقه یا نبرد
پس پسا / pas-psaواژهنامه آزادوارونه / برعکس / معکوس / نادرست / کَژ . (مثال:پَس پسا کاران= کارهایی که غلط و نادرست انجام می شوند)
یاقلی فتیرواژهنامه آزادنوعی خمیر که با ترکیب آرد تفت داده همراه با زردچوبه و روغن زیتون و افزودن یک تخم مرغ در پایان کار ،درست می کننند. برای رفع ضرب دیدگی یا پانسمان، پس از جا اند
منجلابواژهنامه آزادگودالی که در آن آب کثیف جمع شود، مثل منجلاب حمام های قدیم که گودال پشت حمام بود و آب مستعمل حمام در آن جمع می شد. منجلاب اسم ساخته شده از منجل عربی و آب فارسی ا