بیاکنمواژهنامه آزادبیاکنم:به فتح " ک " از ریشه ی:آکندن . [ک َ دَ ] (مص ) پر کردن . انباشتن امکان دیده بستنم از روی دوست نیست اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم غزل 411 سعدی
کج دار و مریزواژهنامه آزادشیوه درست نوشتار:" کژ دار و مریز" کژ: معنای اریب، خمیده، مایل مریز(م+ریز): ریز به معنای ریختن، نریز در مراسم عیش و نوش فرد ریاکار که تمایل به نوشیدن ندارد از