پاواریسواژهنامه آزادنام دهی از روستاهای خلخال در منطقۀ فیروزآباد که در حال حاضر (1395) جمعیت آن 30 خانوار است.
برخوارواژهنامه آزاددر اوستایی بر به معنا سوارکار و خوار به معنی آرام جمع برخوار میشه سوارکار ماهر و شایسته.
مضغةواژهنامه آزادمضغة. [م ُ غ َ] (ع اِ) پاره گوشت خام خائیده. مُضَغ. (مهذب الاسماء). پاره ای از گوشت و جز آن علقه و مضغه ؛ دشنامی است که کمی سن را نکوهند. دشنامی است که به جوان
یهاواژهنامه آزاد( به ضم حرف اول ) در زبان کرمانشاهی ‘ به معنی موجودی افسانه ای است که به هیچ وجه از خوردن غذا سیر نمیشود ‘ و افراد پرخور به آن تشبیه میشوند.
ایشومواژهنامه آزاداِیْشوم؛ سیاه چادر. || ایشوم زدن:خانواده های عشایر دام هایشان را (معمولاً گوسفند) به چراگاه تابستانی می برند، و در آن مکان چادر می زنند و یا از درختان سرپناهی د
برخوارواژهنامه آزاددر اوستایی بر به معنا سوارکار و خوار به معنی آرام جمع برخوار میشه سوارکار ماهر و شایسته.
هالولتواژهنامه آزاددر فرهنگ روستاییان شهرستان برخوار و میمه اصفهان به معنی برادر همسر می باشد. به برادر زن گفته میشود