پا دراز کردنواژهنامه آزادپا دراز کردن کنایه از آسوده خاطر شدن از بابت چیزی. شاهد:به چیزی که باشد دلم را نیاز// کنم دست از آن کوته و پا دراز (خواجوی کرمانی؛ همای و همایون)
نیوزلندواژهنامه آزادنیوزلَند (New Zealand) کشوری در جنوب غربی اقیانوس آرام است، از دو جزیرۀ بزرگ و تعداد زیادی جزیرۀ کوچک تشکیل شده و مناطق خودمختار نیو، جزایر کوک، توکلائو و راس ر
مالیخود کردنواژهنامه آزادفن یا شگردی را از رقیب به نفع خود مصادره و بهره برداری کردن است واغلب در ورزش کشتی کاربرد داشته اما استفاده آن در محاورات رایج روزانه و جدل های منطقی جالب توجه
لیلاجواژهنامه آزادلیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن
گالشواژهنامه آزاددر بارۀ واژۀ "گالش" در زبان مازندرانی "اش" (با کسره زیر الف) از مصدر دیدن می آید؛ "گله اش(galle esh) "یعنی گله بان و کسی که پاپی گله است. در زبان مازندرانی، گا
دولتمردانواژهنامه آزادبه افراد بلند مرتبه یک دولت گفته میشود و چون دولت هیئتی از افراد است که جهت تنظیم مناسباتِ اقتصادی، حقوقی و مدنی انسانها جهت بر پا نگاه داشتن منافع طبقه و یا طب