پایارواژهنامه آزادپایدار؛ استوار؛ ماندگار ؛ زنده ماندن ؛ به طور معمول به معنای «زنده باشی» به صورت دعایی گفته می شود. پایدار ، مقاوم، پاینده، استوار
پایدانواژهنامه آزادرکاب دوچرخه . جای پا روی دو اهرمی که دوپا روی آ ن فشار می آورد که چرخ ها بچرخند و دوچرخه به حرکت در آید پایدان _ با «ی» و « ن » ساکن
سماخ پالانواژهنامه آزادآبکش یا ظرفی که بتوان مخلوط مایع و جامدی را از یکدیگر جدا کرد این واژه که فارسی اصیل می باشد بیشتر در محدوده طالقان ،الموت واطراف استفاده شده ودرسایر نقاط ایران
فاسانجانپوچواژهنامه آزادعبارتی طنز برای پایان دادن به هر نوع بحث و گفتگویی ـ کی میآی بریم؟ ـ فاسانجانپوچ
پست مدرنیسمواژهنامه آزاداصطلاحی بحث انگیز است که مناقشات زیادی درباره فرهنگ معاصر از اوایل دهه ١٩٨٠م برانگیخته است. در معنی ساده تر و کم تر راضی کننده اش به طور کلی اشاره به مرحله سده
جنگ تحمیلیواژهنامه آزادجنگی است که حکومت صدام از کشور عراق ، به مدت هشت سال، میهن عزیزمان،ایران را مورد حمله قرار داد کلی در پایان بر اثر ایستادگی جوانان دلیر سرزمین ما، ناگزیر به عقب
شاهنامهواژهنامه آزادکتابی که در آن سرگذشت پادشاهان ایران، به نظم یا نثر، گرد آمده باشد. شاهنامه شاهنامه نام یک عده از کتب منثور و منظوم حماسی است که در آنها سرگذشت شاهان ایران یاد